علوم غریبه
شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 16:57 ::  نويسنده : ققنوس       

 

وصيت علامه حلى قدس سره به فرزند
بسم الله الرحمن الرحيم
پسركم! خداوند تعالى تو را بر انجام دادن فرمان هايش استوار بدارد و بر عمل خير و ملازمت آن توفيقت دهد و به سوى آنچه دوست مى دارد و راضى است، رهنمايت باشد و به آنچه از خيرها آرزو دارى و خواهانى، برساندت و در دنيا و آخرت سعادتمند كند و هر چه كه با آن چشم روشن مى گردد، هديه ات كند و عمر نيكو وزندگى آرام و خوش روزگارت را سپرى سازد و مهر صالح است بر اعمالت بنهد و وسايل رسيدن به سعادت را روزیت كند و از بركت ها بزرگ و والايش بر تو ببارند و خداوند از هر بلا و سختى دورت بدارد و بديها را از تو دفع كند!
بدان! كه من در اين كتاب قواعدالاحكام چكيده و فشرده احكام را به گونه اى موجز آوردم و پايه هاى اسلام را با كلمات كوتاه و عبارت هايى روان روشن ساختم و راه رشد و طريق استوار را واضح كردم. تاليف اين كتاب به هنگامى است كه پنجاه سال از عمر را گذرانده ام و وارد دهه شصت زندگی شده ام. دهه شص زندگى آنى است كه مهتر خلايق جناب رسول الله صلى الله عليه و آله فرموده: "آن آغازگاه هجوم مرگ است." حال اگر خداوند تعالى در اين دهه بر من مرگ را نوشته باشد و آن را با قدرش حتمى كرده باشد، از آنجا كه او فرمانش را بر بندگان حاضر و مسافر جارى سازد، پس من هم همان گونه كه خداوند تعالى وصيت را بر من واجب و بخصوص هنگام احساس مرگ مرا مامور به آن كرده است تو را مخاطب ساخته و برايت وصيت مى كنم به:


اينكه همدوش با تقوى الهى باشى، كه آن بيقين سنت پايدار و واجب حتمى و سپر نگه دارنده توشه ماندگار است و آن پر سودتر چيزى است كه انسان براى روزى كه چشم ها از هيبت آن روز گشاده و خيره مى ماند و يار و ياور نيست، خواهد داشت. التزام به پيروى اوامر خداوند تعالى و انجام دادن آنچه او مى پسندد و پرهيز از آنچه او ناخوش دارد و دورى از نواهى خداوند تعالى. كسب فضايل علمى و عروج از پستى نقص به بالاترين نقطه كمال و اوج گيرى در آسمان عرفان و نه سقوط به جايگاه جهال و و عمرت را با گرايش عاشقانه به پسنديده ها و يارى برادران دينى و پاسخ دشتخو را به سخن نيكوگفتن و نيكو رفتار را با چهره باز پذيرفتن بگذران! پرهيز از رفاقت با انسان هاى پست و همنشينى با افراد نادان، زيرا رفاقت و همنشينى با آنان خلق و خوى ناپسند و باطن پست برجا مى نهد. التزام به همدوشى با عالمان و نشست و برخاست با فاضلان داشته باش كه آن براى كسب كمالات زمينه كامل را فراهم مى سازد و برايت توان و مهارت در يافتن پاسخ مجهولات را به دنبال دارد.
بايد، امروزت از ديروزت بهتر باشد. تو و التزام به صبر و توكل و رضا. هر روز و شب، محاسبه نفس كن! از خداوند بسيار آمرزش بخواه! از نفرين مظلوم بترس بخصوص از نفرين يتيم و پيرزن، كه خداوند در مورد شكستن دلشكسته، گذشت نمى كند. تو و التزام به نماز شب، كه رسول الله صلى الله عليه و آله بر آن تشويث كرده و دعوت به اقامه آن كرده و فرموده است: "من ختم له بقيام الليل، ثم مات، فله الجنه"/هر كه آخرين عملش ، اقامه نماز شب باشد و بميرد، بهشت براى او باشد. تو و التزام به صله رحم، كه بيقين به عمر آدمى مى افزايد. تو و التزام به خوشرويى. همانا رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: "انكم لن تسعوا الناس باموالكم ، فسعوهم باخلاقكم"/همانا شما را نرسد كه با اموالتان، تمامى افراد را در آسايش قرار دهيد، لذا آنان را با اخلاقتان خشنود سازيد. تو و التزام به توجه و مراقبت از ذريه پيامبر، كه همانا خداوند همانا در سفارش به آنان تاكيد كرده و پادش رسالت و ارشاد مردم را دوستى و مهرورزى به آنان قرار داده است. خداوند تعالى فرموده است: "قل لا اسالكم عليه اجرا الا الموده فى القربى"/بگو در ازاى رسالت، پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در مورد خويشاوندان.
حضرت رسول الله فرموده: "انى شافع يوم القيامه لاربعه اصناف و لو جاووا بذنوب اهل الدنيا رجل نصر ذريتى و رجل بذل ماله لذريتى عند المضيق و رجل احب ذريتى باللسان و القلب و رجل سعى فى حوائج ذريتى اذا طردوا و شردوا./بيقين من در قيامت شفاعتگر چهار گروه هر چند گناهشان به اندازه تمام گناهان مردم باشد خواهم بود: مردى كه ذريه مرا يارى كند، مردى كه به هنگام تنگدستى ذريه ام، از مالش‍ به آن ها ببخشد، مردى كه به زبان و قلب، ذريه مرا دوست داشته باشد و مردى كه به هنگام بى سر و سامانى ذريه ام در رسيدگى به حاجاتشان كوشش كند.
امام صادق عليه السلام فرمود: "اذا كان يوم القيامه نادى مناد: ايها الخلائق! انصتوا، فان محمدا يكلمكم. فينصت الخلائق. فيقوم النبى صلى الله عليه و آله فيقول: يا معشر الخلائق! من كانت له عندى يد او منه او معروف، فليقم حتى اكافئه. فيقولون: بآبائنا و امهاتنا! و اى يد منه و اى معروف لنا؟! بل اليد و المنه و المعروف لله و لرسول على جميع الخلائق. فيقول: بلى. من آوى احدا من اهل بيتى او برهم او كساهم من عرى او اشبع جائعهم، فليقم حتى اكافئه. فيقوم اناس قد فعلوا ذلك. فياتى النداء من عندالله: يا محمد! يا حبيبى! قد جعلت مكافاتهم اليك، فاسكنهم من الجنه حيث شئت .فيسكنهم فى الوسيله حيث يحجبون عن محمد و اهل بيته عليه السلام/هنگامى كه قيامت برپا شد، ندا دهنده اى مى گويد: اى آفريده ها! ساكت باشيد تا حضرت محمد با شما سخن گويد. مردم ساكت مى شوند جناب نبى صلى الله عليه و آله برخاسته مى فرمايد: اى همه همه آفريده ها! هر كس كه براى من كارى انجام داده و منتى دارد و نيكى اى رسانده است برخيزد تا اينك جبران كنم. همه آفريده ها گويند: پدر و مادرمان فدايت! چه كارى و چه منتى و چه نيكى اى؟ خدمت و منت و نيكى، بر همه خلائق از سوى خدا و رسول خداست. حضرت رسول الله مى فرمايد: بلى. حال هر كه كسى از اهل بيت مرا پناه داده يا نيكى اى رسانده، يا با اهداى لباس آنها را از برهنگى نجات داده، يا گرسنگانشان را سير كرده است، برخيزد تا اينك جبران كنم. در اين لحظه مردمى كه آن كارها را انجام داده اند بر مى خيزند، سپس از جانب خداوند ندا مى آيد: اى محمد! اى حبيبم! همانا جبران كارهاى آنان را بر عهده تو گذاشتم آنان را در هر كجاى از بهشت كه خواستى جاى ده. حضرت رسول آنان را در مكانى به نام وسيله جا مى دهد تا نسبت به حضرت محمد و اهل بيتش عليه السلام در محروميت و حجابى نباشد.
تو و التزام به بزرگداشت علما و احترام به آنان، كه حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: من اكرم فقيها مسلما، لقى الله تعالى يوم القيامه و هو عنه راض و من اهان فقيها مسلما لقى الله تعالى يوم القيامه و هو عليه غضبان/هر كه مسلمان دين شناس را گرامى دارد تا در قيامت خدا را راضى و خوشحال از خود خواهد يافت و هر كه مسلمان دين شناس را كوچك شمارد و اهانت كند، در قيامت خدا را ناراضى و خشمگين از خود خواهد يافت. حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله نگاه به چهره عالمان را، از جمله عبادتها شمرده است و نگاه به در خانه عالمان را عبادت دانسته و رفت و آمد با دانشمندان را عبادت خوانده است. تو و التزام به كوشش فراوان براى افزودن علمت و ژرف نگرى در دين كه حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام به فرزندش فرموده است: تفقه فى الدين، فان الفقهاء ورثه الانبياء. و ان طالب العلم يستغفرله من فى السماوات و من فى الارض، حتى الطير فى جو السماء و الحوت فى البحر. و ان الملائكه لتضح اجنحتها لطالب العلم رضى به/در دين ژرف بنگر! زيرا دين شناسان، جانشينان پيامبران هستند. براى طالب علم، هر چه در آسمانها و هر چه در زمين هست حتى پرنده در آسمان و ماهى در دريا طلب آمرزش مى كنند و فرشتگان به دليل خوشنودى از طالب علم بالهاى خود را خاك فرش آنان مى كنند. بپرهيز از كتمان دانش و بازداشتن شايستگان از فراگيرى علمت، زيرا خداوند تعالى مى فرمايد: ان الذين يكتمون ما انزلنا من البينات و الهدى من بعد مابيناه للناس‍ فى الكتاب اولئك يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون/كسانى كه نشانه هاى روشن و رهنمودى را كه فرو فرستاده ايم، بعد از آنكه آن را براى مردم در كتاب توضيح داده ايم نهفته مى دارند، آنان را خدا لعنت مى كند و لعنت كنندگان لعنت شان مى كنند. و حضرت رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: اذا ظهرت البدع فى امتى، فليظهر العالم علمه. فمن لم يفعل، فعليه لعنه الله/هنگامى كه در امتم، بدعتها آشكار و فراگير شد، دين شناسان بايد علمشان را آشكار كنند و در اختيار همه قرار دهند. كسى كه چنين نكند، لعنت و نفرين الهى بر او خواهد بود. و نيز او صلى الله عليه و آله فرمود: و لا توتوا الحكمه غير اهلها، فتظلموها. و لا تمنعوها الهلها فتظلموهم/حكمت را در اختيار نااهل قرار ندهيد! كه اگر چنين كنيد به حكمت ظلم كرده ايد و از اهلش منع مكنيد! كه اگر چنين كنيد به اهل حكمت ظلم كرده ايد. تو و التزام به تلاوت قرآن عزيز و تفكر در معانى آن و رعايت اوامر و نواهى اش و تتبع در اخبار نبوى و آثار محمدى و جستجو و فهم معانى آن ها و تامل كردن تام در آنها. البته من، كتاب هاى زيادى در تمامى اين زمينه ها برايت نگاشته ام. اين، آن هايى بود كه وظيفه تو بود. اما آنچه به من مربوط است و نفعش به من بر مى گردد، عبارت است از:
اين كه با طلب رحمت برايم در بعضى از اوقات، مرا ياد كرده و مورد تفقد قرار دهى. و اين ثواب بعضى از طاعتهايت را براى من بفرستى. و در ياد كردم، كم نگذار! كه اگر چنين كنى اهل وفا تو را جفا كار خوانند، و در ياد كردم زياده روى مكن! كه اگر چنين كنى آنان كه اهل نيكى اند، تو را به كوتاهى در حق پدر به هنگام زندگانى نسبت مى دهند. بلكه در خلوتهايت و پس نمازهايت يادم كن! و آنچه از بدهكارى ها و تعهدات واجب بر عهده ام هست و خود انجام نداده ام تو قضا كن! و در حد توانت، بر سر مزارم به زيارتم بيا و مقدارى از قرآن تلاوت كن! و هر كتابى كه نوشته ام، ولى خداوند براى به پايان رساندنش، مهلتم نداده است، تكميل كن! و هر چه از خلل و نقصان و خطا و نسيان در آنى مى يابى اصلاح كن!
اين وصيت من است به تو. خداوند از جانب من بر تو ناظر است و السلام عليك و رحمه الله و بركاته و الله اعلم بالصواب.


شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 16:54 ::  نويسنده : ققنوس       

طلسمی مجرب از مرحوم نیستانکی نائینی

مرحوم حضرت آیت الله نیستانکی نائینی در کتاب گوهر شب چراغ خود آورده اند که طلسم زیر را هر کس بر کف دست خود نوشته و نزد کسی که از او حاجتی دارد برود، بی گمان نتیجه دلخواهش حصول می شود. نکته قابل ذکر این است که می بایست قبل و بعد از نوشتن، عامل دارای وضو باشد. توضیح این نکته ضروری است که می بایست این قبیل طلسمات و دستورات را دارای ساختاری مشترک فرض نمود. زیرا ترکیبی از طلسمات دارای خواص محبت، جلب حاجات، کارگشایی و محبت خلقی می باشند.


عـــــــــــــــــــــــــ
هل ه لا ه لا ل


شنبه 29 بهمن 1390برچسب:, :: 16:37 ::  نويسنده : ققنوس       

 

خواص برخی از اسماء الحسنى
مى خواهيد حاجتتان روا شود
گويند هر كه سجده 21 مرتبه "يا ذالجلال و الاكرام" بگويد و حاجت بخواهد، روا مى شود. ان شاء اللّه.
جهت توانگر شدن
گويند در نصف شب دوشنبه به صحن مسجد يا به فضاى گشاده زير آسمان رود و دست و رو به طرف آسمان كند و 100 مرتبه بگويد "يا وهاب" البته توانگرى يابد.
جهت هر مرض سختى
در جواهر القرآن از امام رضا عليه السلام منقول است هر كه را مرضى سختى باشد هر روز هزار و يك مرتبه بگويد "يا واجد" از آن مرض خلاص گردد.


به جهت دفع دشمن
گويند به جهت دفع دشمن از روز پنجشنبه تا يك هفته هر روز 146 مرتبه بگويد "حسبى اللّه" البته دفع مى شود.
به جهت نجات از سختيها
به جهت خلاصى از شدائد خواندن "يا رئوف يا رحيم" از جمله مجربات است.
به جهت آشتى دادن بين زن و شوهر
به جهت ناسازگارى بين زن و شوهر هزار و يك مرتبه اسم مبارك "يا ودود" را بخواند اختلاف رفع خواهد شد. ان شاء اللّه.
به جهت زياد شدن محصول
در خاصيت اسم "حليم" گفته اند كه در وقت آب دادن درخت و كشت، اين اسم را بر كاغذى نويسند و با آب بشويند. آن آب بر هر زمينى كه رسد محصول آن زياد شود و از آفت سالم ماند. ان شاء اللّه.
جهت فراخى روزى
هر كس در هر گوشه از خانه خود صد بار "يا رزاق" گويد روزى اهل آن خانه وسعت يابد.
قبل از هر دعا بگوئيد
از ابى درداء از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله براى خدا هشت اسم است كه در ساق عرش و قلب خورشيد و در بهشت و درخت طوبى نوشته شده. هر كس ‍ قبل از دعا بگويد مستجاب شود.
"يا دائم، يا حى، يا وتر، يا فرد، يا احد، يا قوى، يا قديم، يا قادر"
جهت صفاى قلب
بعد از نماز صبح به جهت صفاى قلبش كلمه "يا نور" را به عددش كه 267 مى باشد بگويد.
جهت هر مشكلى كه داريد
گويند از حضرت اميرالمومنين عليه السلام منقول است هرگاه مشكلى مرا پيش آمد اين كلمات بر سه پاره كاغذ مى نوشتم و در آب روان مى انداختم. آن مشكل حل مى شد و كلمات اين است"
"هو الحافظ و الكافى وحده"
اگر مى خواهيد از دشمن به شما صدمه نرسد
در مقابل خصم، 21 مرتبه بخوانند "الجبار" از خصم به انسان صدمه اى نمى رسد.
جهت محفوظ ماندن اهل خانه از گناه
گويند اگر كسى اسم "الرقيب" را بر در سرائى نويسد اهل آن سرا از معاصى محفوظ مانند. ان شاء اللّه.
جهت زيادى نعمت
بعد از نماز صبح به جهت زيادى نعمت، بايد به عدد حروف ابجد آن جمله را بگويد. يعنى كلمه "يا منعم" را 211 مرتبه بگويد.
هر كسى بخواهد مظلومى را از ظالمى برهاند
از حضرت رضا عليه السلام منقول است: هر كه خواهد مظلومى را از دست ظالمى رهاند در برابر او بايستند و ده مرتبه بگويد "يا رئوف" آن ظالم شفاعت او را قبول كند.
جهت بر آمدن هر حاجتى
هر كه تا سه شب، يك در ميان يعنى از شش شب سه شب خوانده شود در ثلث آخر شب با حضور قلب دست بردارد و هر شبى 1424 مرتبه بگويد "يا باسط" حاجتش روا مى شود، خصوصا به جهت معيشت و گويند بسيار مجرب است.
قدرت ذكر يا الله
از اميرالمومنين على عليه السلام است كه فرمود: كسى كه بخواهد صد آيه از قرآن را از هر جاى آن، و بعد از آن هفت مرتبه بگويد "يا الله" پس اگر نفرين كند بر سنگى، هر آينه آن سنگ را از جاى خود جدا مى نمايد.
جهت پيدا كردن نيرو
هر كه اين دو اسم الهى را بنويسد و با خود دارد و بر خواندنش مداومت نمايد قوت و نيروى او زياده شود و اگر بنويسد و بر ران خود ببندد، از پياده رفتن وا نماند: "يا قوى و يا قائم".
 اگر مى خواهيد نفس مطيع شما گردد
امام على بن موسى الرضا عليه السلام فرموده است: هر كس را نفس اماره باشد بايد كه وقت خواب دست بر سينه نهد و صد مرتبه بگويد "يا مميت" تا خوابش ‍ ببرد، حق تعالى نفس او را مطيع او گرداند.
براى حج رفتن
حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كس هزار مرتبه در يك مجلس "ماشاء اللّه" بگويد در همان سال به او حج روزى گردد، اگر در همان سال نشد تاخير كند خدا در اجل او تا روزى كند حج را بر او.


دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : ققنوس       

 

دروس اخلاقی از مرحوم آیة الله بهاءالدینی
حجابها و پرده ها مانع از شنوايى و ديدن حق است ، مانع از فهم و ادراك حقايق و معارف و لذت بردن از آنهاست و اين پرده ها انسان را محاصره كرده اند. اين پرده ها بايد پاره شومند. اين پرده ها پرده هوى و هوس است ، پرده دلخواهى است اگر انسان دلخواهى و هوس خود را كنار بزند و دور بياندازد، همه كارهاى او درست مى شود اين هواها مانع از ادراك حقايق است . مانع از معرفت خداست . اگر هوى و هوس كنار رود، همه پرده ها و حجابها، از گوش و جشم و دل كنار مى رود. اگر توجه به ماديات و بيچارگى نسبت به امور مادى از انسان گرفته شود.
انسان خدا را مى بيند، اجتاع ، محله ، دوست ، شرق و غرب بهانه است .اينها موانع اصلى نيستند، انسان خود مانع و مانع تراش است و انسان بايد مرد خدا شود تاز خدا، خدا را بخواهد اگر انسان نمى تواند با خدا سر و كار داشته باشد، لااقل با دوستان و خلفاى خدا دوستى كند.
چيزى كه مى تواند دنيا را اصلا كند، كمال عقل است ، كمالى كه در پرتو عبوديت حق حاصل مى شود. اگر انسان عاقل شد، همه اتشها خاموش ‍ مى شود، اگر آتش درون انسانها خاموش شود، همه آتشهاى بيرونى خاموش خواهد شد.


مسير كمال 
اسلام همه را دعوت به حركت مى كند، حركت تكاملى مى گويد: بالاتر برويد و چيز بفهميد! وقتى مى توانى با معارف اسلام آشنا شوى كه در مسير انبيا باشى . وقتى مى توانى با معارف اسلام اشنا باشى كه در حركت الى الله كامل شوى . از مسير تكامل حركت كنيد و بدانيد كه راه منحصراست به مسيرى كه انبيا از آن مسير رفتند و آن كارها را هم كردند، احيا كردند، اتش را گلستان كردند. ما اگر نمى توانيم آن كارها را انجام دهيم ، مى توانيم يك بنده صالح باشيم اين هم خيلى قيمت دارد كه از بديها دور و به خوبيها نزديك شويم .
ابزار فهم قرآن 
ولى آنچه مسلم است ، اين است كه بدون تكامل نفوس بشرى بدون تزكيه و تهذيب نفوس ، بدون ايمان واقعى و بدون هدايت و تقوا، فهم كتاب محال است . كسى گمان نكند ما مى توانيم بدون حركت تكاملثى عملما وعملا كتاب را بفهميم اين محال است ! اگر كسى مى خواهد با كتاب و معانى اشنا شود، احتياج به تكامل دارد. حضرت صادق (ع ) به ابوحنيفه فرمود: ما ورثك الله من كتابه حرفا اين تهمت نيست ، يك واقعيت است ، چون ابوحنيفه حركت كمالى و تقوا نداشت و بدون تقوا، و فهم كتاب الله محال است .
تقوا مرتبه اى از كمال انسانيت است . آدمى يك وقت ، لغت تقوارا مى خواهد بداند و يك وقت مى خواهد تقوا حاصل كند. گاهى چهل سال زحمت لازم است ، تا تقوا حاصل شود و آن گاه فهم كتاب ! انسان هر اندازه در فنون وعلوم تخصص داشته باشد، استاد فلسفه باشد، مادامى كه واجد حركت انسانى و حركت الهى و حركت علمى و عملى نباشد، با كتاب آشنا نمى شود و نمى تواند آشنا شود
فهم كتاب 
به هر حال اگر كسى بخواهد با كتاب الهى ، با قرآن ، اشنا شود، بايد مرد خدا شود. كسى كه مرد خدا نشده است ممكن است با ترجمه و تفاهيمى آشنا شود ولى مادامى كه انسان حركت الى الله نداشته باشد، با آن حقيقتى - كه حقيقت مطلوب است - آشنا نمى شود. خدا همه را موفق كند كه لااقل ، مراحل اوليه فهم كتاب را پيدا كنيم ! و اين ممكن نيست مگر با تقوا. بايد از محرمات الهى پرهيز كرد و واجبات الهى را ادا كرد. كسى كه با كتاب آشنا نشود، هرچه درس بخواند - همان طور كه حضرت صادق (ع ) به ابوحنيفه فرمود - به نتايج نمى رسد نتايج وقتى مى رسد كه شما ب حقايق دست پيدا كنيد، و به حقايق راه پيدا نمى كنيد، مگر به بركت بندگى خدا. و بندگى خدا بزرگترين نعمت الهى است براى همه .
شيوه فهم معارف 
فهم اعجاز قرآن نيز مثل فهم ايات قرآن و فهم معارف اسلام اعم از ايمان ، هدايت ، مبدا، معاد و تصديق به رسالت بايد از مسير حق و حركت الى الله و حركت در مسير انبيا و اوليا (ع ) و صلحا حاصل شود و اگر كسى بخواهد خداوند توفيق آشنايى با اين مسائل را نصيبش كند، بايد تقوا پيدا كرده واز مسير انبيا حركت كند.
بايد رذايل نفسانى را از خود دور كرده و به اخلاق فاضله انسانيت از علم و عدالت و عفت و... متخلق شود. تا جايى كه انسان با هوى و هوس خود متحرك است ، بنده شيطان است ان را نبايد به حساب خدا بگذارد. انسان اگر بخواهد با معارف اسلام آشنا شود، بايد هوى و هوس را رها كند. هوى و هوس همان دعوت شيطانى است . شيطان همراه ماست و لى آن را مى توان ترك كرد، مى توان دور كرد دست خود شماست با اطاعت از فرمان خدا، شيطان دنبال كار خودش مى رود. مادامى كه تابع هوى و هوس هستى ، خودت شيطان را ميهمانى مى كنى و از شيطان جدايى ندارى وقتى هوى و هوس را رها كردى ، آن وقت بنده خدا هستى و اگر بنده خدا شدى ، ان شاء الله همه چيز دارى ، آن وقت ، فهم كتاب هم هست .
بعد الهى انسان 
مبدا ايمان به حق تعالى ، مبدا ايمان به ماوراى طبيعت و مراتب و درجات و كمال ايمان ، همان حيثيت الهى در انسان است ، همان جهت الهى كه خداوند در اين موجود به وديعت نهاده است ، و از آن مى توان به روح ، يا به عقل نورانى و جهد الهى تعبير كرد. اساس فطرت ، روى همين جهت الهى است . لذا فطرت انسان ، عبوديت حق است .
فطرت انسان ، توحيد است . كفر و نفاق ، خارج از فطرت است . اگر اين نورانيت الهى كه در اين موجود است به سوى خدا حركت كند و در عبوديت حق به جهات الهى متحرك شود و اين ايمان تكامل پيدا مى كند. انسان بايد به خدا نزديك شود و مراتب خود را بالاتر برد. از مراتب حيوانيت و مراتب نفس اماره و از حجابهايى كه مانع از مشاهده حق است ، مزكى و مهذب شود.
بايد بندگى خدا را كرد. اگر بگويى : دلم مى خواهد چنين كنم ، در فلان مسير حركت كنم ، اين همان مسير شيطان است . مسلمان كسى است كه در حركتش رضاى خدا را ملاحظه كند. ببيند ايا خدا راضى است . ايا اين بساطى كه فعلا در دنيا پيدا كرده است مورد رضاى خداست ، يا همه آنها بر خلاف رضاى خداست !
جميع ماسوى الله و آنچه غير خداست، حجاب عن (::از) الله هستند، استار (::پرده ها) و حجبند، موانع رويت حقند.
كسانى كه ايمان به خدا آورده اند، عملشان براى خداست ، و ان عمل براى آنان سازندگى دارد. نماز آنها سازنده است ، مؤ من را مى سازد. به گونه اى كه از رذايل و منكرات فاصله پيدا مى كند. روزه آنها سازنده است . مؤ من اگر صائم (::روزه دار) شد، مخصوصا صومى كه غير از امساك از خوردن و آشاميدن و ساير چيزهايى كه بايد ترك كند، است ، زبان ، چشم ، و قلبش هم صائم باشد، چنين صومى سازنده است .
راه رسيدن به مقامات عالى انسانى كه حد نهايت ندارد، در سايه بندگى است . انسان به ميزانى كه حركتش الهى شود و خالص گردد، به خداوند و اولياى او نزديك مى شود. انسان بايد از انبيا (ع ) تبعيت كند و را آنان را برود، تا به كمالاتى كه براى او آماده كرده اند برسد. نبى اكرم (ص ) خود را پاك كرده بود و به مقام طهارت نفس رسيده بود، تا به مقام خاتميت و معراج و نبوت و ولايت رسيد.
خدا همه را موفق كند كه براى خود نافع باشيد. برنامه اسلام ، براى شما نافع است . خدمتگزار خود باشيد، خود را اصلاح كنيد خود را تزكيه كنيد. خود را تهذيب كنيد. با خدا ارتباط پيدا كنيد. ارتباط خدا به معنى كناره گيرى از مردم نيست ، بلكه بايد كار مردم را براى خدا انجام دهيد. معاشرت و كسب براى خدا باشد. اگر با خدا ارتباط پيدا كنيد، ديگر رها نمى كنيد. همه بديها به خاطر اين است كه رابطه برقرار نمى شود. اگر انسان دستگاه توحيد را فهميد، اگر فهميد همه چيز در دستگاه خدا هست ، نمى تواند از دستگاه خدا صرف نظر كند.
اگر به وسيله اطاعت خدا، در راه او مجاهده كردى ، همچون مجاهداتى كه انبيا و اوليا و صلحا كردند، اين مجاهده ، شما را در فطرت نگه مى دارد، چون خدا به مجاهد و عده داده است كه اگر من را در برابر شيطان يارى كردى ، من هم تو را يادى مى كنم ، ان تنصروا الله ينصركم اگر همه بخواهند تو را زمين بزنند، نمى توانند، چون خدا مى خواهد تو بالا بروى . اگر در يك روز، صد مرتبه نصرت حق بكنى ، صد مرتبه نصرت خدا را، مى بينى راه ديدن ، هدايت ويژه است ، و آن ، غير هدايت عمومى است ، اين هدايت ويژه رابطه بين مجاهد و خداى تعالى است . هر شخصى كه در راه حق مجاهده كرد، خدا او را نصرت مى كند. برويد تجربه كنيد. اين هدايت ، مخصوص به مجاهد فى سبيل الله است ، چه ، جهاد نفس و چه جهاد در جبهه . هر كه اين مجاهده را بكند، اين هدايت نصيب او مى شود.
از اين جوانى ، خوب ، و كامل استفاده كنيد! اين جوانى را در راه حق صرف كنيد!
اعضا و جوارح را در راه خدا صرف كنيد! بيدارى شبها را صرف حيات ابدى خود كنيد!
صلاه جاذب نفوس انسانى است . صلاه معراج مؤ من است و اين معراجيت صلاه ، معراجيت واقعى است . ولى چرا نفوس عروج پيدا نمى كنند، چرا به سوى الله حركت نمى كنند، چر به خداى تعالى تقرب پيدا نمى كنند، چگونه است كه هم نماز مى خواند، هم قلدى ، سفاكى و سبعيت مى كند! اين ، براى اين است كه نمازش صادقانه نيست . اگرنماز صادقانه بود، عروج دارد، دروغ بافى ، آدم را به جايى نمى رساند.
اياك نعبد و اياك نستعين يعنى : من به حق تعالى ، عبوديت محض دارم ، تسليم هواى نفس نيستم ، تسليم شيطان نيستم ، منتهاى حركت انسان اين است كه به هيچ موجودى وابسته نباشد و فقط به حق تعالى وابستگى داشته باشد. آزادى نفوس وقتى است كه تمام وابستگى هها به نفوس و اربابها را كنار بگذارد و فقط به خداى تعالى وابسته باشد آزادى نفوس ، عبارت از اين است كه از خداى تعالى استعانت جويد و از احدى جز خداى تعالى ، طلب نصرت نكند، منتهاى كمال بشر اين است كه اين مقام را پيدا كند.
وقتى اين مقام را پيدا مى كند، كه راستگو باشد. در نماز امام زمان - عجل الله فرجه - تكرار اياك نعبد و اياك نستعين براى اين است كه عروج پيدا كند ولى اگر صد تا دروغ گفتيد سقوط پيدا مى كنيد.
اگر كسى بخواهد از نفوس بشرى به نفوس الهى و از نفوس نارى (::جهنمى ) به نفوس نورى حركت كند و به آن برسد و به تربيتهاى الهى تربيت شود، بايد به صبر و صلاه استعانت جويد. بايد در برابر بلا و حوادث جهانى صابر باشد.
نماز براى اين است كه شما را پرواز دهد. چه كنيم كه مى گوييد: ما اين جا مى خواهيم مشغول چلوكبابمان باشيم ! تو بالاتر از اين حرفها هستى كه اسير چلوكباب باشى ! تو بايد از اين پروازى كه انبيا و اوليا و اوصيا و صلحا دارند، سهمى داشته باشى . گمان نكن كه آن پرواز اختصاص به آنها دارد! ما هم اگر بنده خالص خدا شويم ، دست از تشريفات برداريم ، دست از شركمان برداريم و دست از اين بت پرستى برداريم ، مى توانيم از اين پرواز سهمى داشته باشيم . گمان نكنيد فقط اهل مكه بت پرست بودند. ما هم اگر بندگى هوس وهوس را بكنيم ،
بت پرستيم منتها بت ما، هوى و هوس ماست .
عمل صالح ، انجام واجبات الهى و ترك محرمات است . اينها ايمان را تقويت مى كند. معصيت و نافرمانى خدا، كار را به جاى مى رساند كه ايمان را از انسان سلب مى كند، مردم معصيت كار عاقبت امرشان اين است كه ديگر ايمان هم ندارند. معصيت ، انسان را به شيطان نزديك مى كند و بندگى خدا، انسان را به خدا (نزديك مى كند). خدا همه را موفق بدارد! در راه حق حركت كنيد و در راه الهى متحرك باشيد اگر بطيئى (:: كندرو) هم باشيد، نافع است راه شيطان ، آدم را به خدا نمى رساند، همه موفق و مويد باشيد! همه چيز به بركت پيغمبر خداست !


دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 22:27 ::  نويسنده : ققنوس       

 

کیفیت نماز اول هر ماه
دو ركعت مى باشد در ركعت اول بعد از حمد سى مرتبه قل هو الله احد و در ركعت دوم بعد از حمد سى مرتبه انا انزلناه بخواند و بعد از نماز صدقه اى بدهد.
چون چنين كند سلامتى خود را در آن ماه از حق تعالى بخرد و در بعضى روايات نقل است كه بعد از نماز بخواند اين دعا را:
بسم الله الرحمن الرحيم
و ما من دابه فى الارض الا على الله رزقها و يعلم مستقرها و مستودعها كل فى كتاب مبين بسم الله الرحمن الرحيم و ان يمسسك الله بضر فلا كاشف له الا هو و ان يردك بخير فلا راد لفضله يصيب به من يشاء من عباده و هو الغفور الرحيم.


بسم الله الرحمن الرحيم
سيجعل الله بعد عسر يسرا ماشاء الله لا قوه الا بالله حسبنا الله و نعم الوكيل و افوض امرى الى الله ان الله بصير بالعباد لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين رب انى لما انزلت الى من خير فقير رب لاتذرنى فردا او انت خير الوارثين.


دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, :: 22:26 ::  نويسنده : ققنوس       

قرائت ضمیر افراد و اشخاص

پیش از پرداختن به شرح این دستور، لازم دانستم تا توضیحی را خدمت کاربران محترم؛ ارائه نمایم. دستوراتی چون قرائت ضمایر، طی الارض، چشم و یا گوش برزخی، و یا سایر دستوراتی که در حکم خرق عادات می باشند؛ همگی توسط علمآی بزرگ فقیه و عارف توصیه و تجویز شده اند. در صحت آن ها شکی وجود ندارد. لکن، استفاده از این اذکار و دستورات تنها برای افرادی که دارای مراتب عرفانی و سیر و سلوک اسلامی هستند؛ نتیجه بخش و موثر است. اگر بنا بر این بود که هر کسی تنها با در اختیار داشتن یک کتاب و یا دستور از علوم غریبه به نیروهایی خارق العاده دست یابد، معنی و مفهوم کمال و عرفان نیز پوچ و بیهوده بود.
جهت قرائت ضمیر انسان ها، می بایستی که به مدت 40 روز، هر روز 1025 مرتبه ذکر "یا وهاب" را قرائت نمود. از روز 33 نیز می بایستی که عدد ذکر را به 2026 مرتبه افزایش داد. شرایط انجام این دستور را در ادامه، پی می گیریم.


1- هفت روز پیش از شروع دستور، حتما روزه گرفته شود.
2- در طی مدت ایام روزه و ذکر، ترک حیوانی لازم است.
3- آغاز روزه باید از روز جمعه و یا یک شنبه باشد.


چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 22:41 ::  نويسنده : ققنوس       

ايام هفته

 روز شنبه:
کوکب او زحل است و در آن روز باید تعویذاب و دعاهای بغض و جدایی و آوارگی نوشت وملک سفلی او میمون نوخ میباشد و حاکم بر ملک علوی او کفیاییل می باشد و متعلق به برج دلو میباشد و معدن او سرب می باشد و بخور او شمع سفید و لادن میباشد
 روز یکشنبه:
کوکب او شمس است و در آن روز باید تعویذات و دعاهای کار گشایی و رزق و روزی رونق بازار فتح وپیروزی بخت گشایی محبت غلبه بر دشمن طلسم دفع دشمن نوشت و ملک سفلی او ابو عبد الله سعید المذهب می باشد و حاکم بر ملک علوی روفیاییل می باشد و متعلق به برج اسد می باشد و معدن او طلا میباشد و بخور او سندروس می باشد.


 روز دوشنبه:
کوکب او قمر است ودر آن روز باید تعویذات و دعاهای باطل سحر و رزق و روزی نوشت و ملک سفلی او ابی الحارث می باشد و حاکم بر ملک علوی او جبرائیل می باشد و به برج سرطان متعلق می باشد و معدن او نقره می باشد و بخور او لبان نر میباشد.
 روز سه شنبه:
کوکب او مریخ است و در آن روز تعویذات و دعاهای شفای مریض باید نوشت و یا بغض وآوارگی دشمن نوشت و ملک سفلی او ابی محرز احمر می باشد و حاکم بر ملوک علوی سمساییل می باشد و متعلق به برج عقرب می باشد و معدن او آهن است وبخور او صندل سرخ است.
روز چهار شنبه:
کوکب او عطارد است و در آن روز تعویذات و دعاهای زبان بندی باید نوشت و ملک سفلی او یرقان و یکنی بابی العجائب می باشد و حاکم بر ملوک علوی میکاییل می باشد و متعلق به برج جوزا میباشد و معدن او جیوه است و بخور او مقبل ارزق و عنبر می باشد.
روز پنجشنبه:
کوکب او مشتری است و در آن روز تعویذات و دعاهای محبت رزق و روزی و کار گشایی و بخت گشایی و زبان بندی انجام دادو ملک سفلی او شهمورش و هو قاضی الجن می باشد و حاکم بر ملوک علوی او صر فیاییل می باشد و متعلق به برج قوس می باشد و معدن او قلع می باشد و بخور او عود وکافور می باشد.
روز جمعه:
کوکب او زهره است و درآن روز بايد تعویذات و دعاهای کار گشایی رزق و روزی محبت و باطل سحر انجام داد و ملک سفلی او ابیض می باشد و کنیه ابو الحسن زوبعه می باشد و حاکم بر ملک علوی او عنیاییل می باشد و متعلق به برج ثور می شود و معدن او مس است و بخور او مستکی می باشد.
 


چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 22:29 ::  نويسنده : ققنوس       

علم حروف أبجد و اقسام آن‏

مرحوم علامه حسینی طهرانی: راجع به حروف أبجَد و استنتاجات آن و استخراجات و اثرات آن طبق مطالب وارده در كتب؛ و نيز راجع به اقسام ابجد كبير و صغير و وسيط، و مقدار اهمّيّت هر يك و حساب كردن آن را، بطريق مجمل و يا مفصّل بيان فرمائيد!



 

مرحوم علامه طباطبائی: أبجد كبير ظاهراً از مسلّمات است؛ و آن از عدد يك تا هزار است كه به بيست و هشت حرف در زبان عرب تقسيم شده است. و در بين مسلمانان از شيعه و سنّى جاى شبهه و ترديد نيست، و علماى فريقين مانند شيخ بهاء الدّين عاملى و شيخ مُحيى الدّين عربى در اينجا سخن را بسط داده‏ اند.
و در بين غير مسلمانان نيز ابجد كبير معروف است. و قبل از اسلام در طائفه يهود رائج و دارج بوده، و از زبان عبرى يهود، به مسلمين وارد شده است. و اتّفاقاً با آنكه زبان عبرى بيست و دو حرف بيشتر ندارد؛ و حروفات «ث خ ذ ض ظ غ» در زبان آنها نيست، و فقط حروف تهجّى را تا قَرِشَتْ دارند، معهذا به أبجد كبير معتقد بوده و تا عدد هزار را پخش بر حروف خود می ‏كنند.
روزى در مجلسى بوديم كه در آنجا سخن از جا دادن يك تا عدد هزار در الفباى عبرى كه 22 حرف است به ميان آمد، و بعضى از مطّلعين و اهل فنّ حضور داشتند. من اعتراض كردم كه زبان عبرى، حروفات تهجّى را فقط تا قَرِشَتْ دارد و عدد تاء، چهار صد است، چگونه می توانند آنها به أبجد معترف باشند؟
گفتند: به طريق خاصّى آن شش عدد ديگر را براى محاسبه در الفباى خود وارد می كنند، تا محاسبات آنان نيز از يك شروع و به عدد هزار منتهى شود.
و در آن مجلس يك نفر از فلاسفه ژاپنى بود. با آنكه ريشه عقائد ژاپنی ‏ها به چينی ها بر می ‏گردد و آنها وثنى هستند، من سؤال كردم: آيا شما به حروف و تأثيرات آن معتقد هستيد؟
در پاسخ گفت: آرى، به حروف ابجد كبير معتقديم! و در اين باره كتابهائى از زمان قديم داريم كه بسيار شايان دقّت و ملاحظه است.
عجيب است كه می ‏گويند: ژاپنی ‏ها و چينی ‏ها حروف الفبايشان سيصد حرف است، و بطريق خاصّى اعداد 1 تا 1000 را كه 28 عدد است بر تمام الفباى خود قسمت می ‏كنند.
لابدّ مانند زبان فارسى كه حرف چ را ج، و حرف ژ را ز، و حرف گ را ك، و حرف پ را ب حساب می ‏كنند، آنها نيز بسيارى از حروف خود را كه قريب المخرج می ‏باشند حرف واحد در موقع محاسبه به شمار می ‏آورند.
و عليهذا همانطور كه نقل هم شده است، حساب أبجد در زبان چينی ‏ها بسيار مشكل و براى تشخيص و تعيين اعداد حروف، احتياج بتخصّص و فنّ دارند كه فقط بعضى از علماء متبحّر آنها از عهده محاسبه می ‏توانند برآيند.
تقسيم آيه مباركه بسْمِ اللَهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ در مربّع، به حروف أبجد براى دفع أجانين و افراد مبتلاى به جنّ و جن زدگى مفيد است.
ابجد كبير آنست كه هر حرفى از حروفات بيست و هشتگانه زبان عرب، از يك تا هزار داراى عدد مخصوصى است بدين ترتيب‏:
أَبْجَد، هَوَّز، حُطِّى، كَلِمَن، سَعْفَص، قَرِشَت، ثَخِّذ، ضَظِغ، لَا.
البتّه هميشه همزه (أ) و الف (ا) هر يك را به عدد 1 حساب می ‏كنند و حروفاتى كه بواسطه تشديد مكرّر است يكحرف محاسبه می نمايند، مثلًا لفظ علىّ را 110 می ‏گويند؛ چون ع 70 و ل 30 و ى 10 است و مجموعاً می شود 110.
و كلمه قُدُّوس را 170 می ‏گيرند؛ چون ق 100 و د 4 و و 6 و س 60 است، و دالِ مكرّر در تلفّظ حساب نمی ‏شود.
و كلمه فَعّال را 181 مي گيرند؛ چون ف 80، ع 70، ا 1، و ل 30 است.
وليكن استثناءً كلمه جلالة الله را با آنكه لام آن تشديد دارد دو حرف حساب می ‏كنند، و ألف الله را حساب نمی كنند؛ و بنابراين الله 66 می ‏شود؛ چون ا 1 و ل 30 و ل 30 و ه 5 است. و بهمين جهت الله را در كتابت با تشديد نمی ‏نويسند؛ چون لام را مكرّر می ‏نويسند و بنابراين تشديد ندارد. و ألف را نيز نمی ‏نويسند، بلكه بصورت دو لام مكرّر و بدون الف می ‏نويسند، اينطور: الله، در حاليكه طبق قواعد معمولى رسم الخطّ بايد اينطور نوشته شود: الّاه.
ليكن چون رسم الخطّ عربى طبق حساب أبجد است لذا الّاه را بايد بصورت الله نوشت.
و بر همين اساس، چون حروفات مشدّد در كتابت يكحرف نوشته می ‏شود، يكحرف محاسبه می ‏شود. و بر همين قاعده نيز چون الف إلاه را حساب نمی ‏كنند در كتابت إله (بدون الف) نوشته می ‏شود، و عليهذا 36 خواهد بود.
و الف رَحْمان را نيز حساب نمی ‏كنند، چون در كتابت رَحْمَن (بدون الف) نوشته می ‏شود، و بنابراين 298 خواهد بود. اين راجع به أبجد كبير بود.
امّا أبجد صغير را اطلاق كنند بر عدد حروف ابجدى با طرح 9، 9 از آنها. مثلًا حرف ى عددش يك است؛ چون از عدد ى در ابجد كبير كه ده می ‏باشد، نه واحد كم شود يك می ‏ماند. و حرف ن عددش پنج است؛ چون پنج نه تا، از پنجاه كم شود پنج می ‏ماند. و بنابراين، حرف ط و حرف ص و حرف ظ أصلًا عدد ندارند. چون از آنها اگر نُه نُه طرح شود هيچ نمی ‏ماند.
و امّا أبجد وَسيط را اطلاق كنند بر حروف ابجدى كبير با طرح دوازده، دوازده از آن؛ بهمين طريقى كه در ابجد صغير ذكر شد.
و امّا أبجد أكبر را اطلاق كنند بر حروف ابجدى با تضعيف ده برابر. مثلًا حرف ى بعدد ابجد اكبر عددش صد خواهد بود، و حرف غ عددش 10000 (ده هزار) خواهد بود، و همچنين در سائر حروف بهمين منوال. پس از بيان اين مطالب، حال بايد دانست كه هر كلمه را بحروف ابجد، يا بحساب مجمل محاسبه می ‏كنند و يا بحساب مفصّل.
مجمل آنستكه تعداد حروفات كلمه را آنچنانكه نوشته می ‏شود بايد حساب كرد. مثلًا كلمه قدّوس چهار حرف دارد. بنابراين قدّوس 170، و فعّال 181، و يا أحَدُ يا صَمَدُ 169 خواهد بود.
و مفصَّل آنستكه تعداد حروفات كلمه را آنچنانكه تلفّظ می شود بايد حساب كرد. بنابراين هر حرفى، چون در تلفّظ بچند حرف تلفّظ می ‏شود، بايد تمام حروفات در حساب آورده شود؛ مثلًا قدّوس چهار حرف دارد: ق د و س.
ق اينطور تلفّظ می ‏شود: قاف، لذا بايد آنرا سه حرف حساب كرد: ق (100) ا (1) ف (80) و بنابراين، عدد قاف 181 خواهد بود.
د اينطور تلفّظ می ‏شود: دال، لذا بايد آنرا سه حرف حساب كرد: د (4) ا (1) ل (30) و بنابراين عدد دال 35 است.
و اينطور تلفّظ می ‏شود: واو، لذا بايد آنرا نيز سه حرف محاسبه كرد: و (6) ا (1) و (6).
س اينطور تلفّظ می ‏شود: سين و آنرا نيز بايد سه حرف حساب كرد: س (60) ى (10) ن (50).
بنابراين، كلمه قدّوس به حساب مفصّل 349 خواهد بود؛ در حاليكه به حساب مجمل 170 محاسبه شد.
مثال ديگر: يا أحَدُ يا صَمَدُ اينطور تلفّظ می ‏شود:
و چون آنرا مبسوط كنيم اينطور تلفّظ می ‏شود: «يا، الف، الف، حا، دال، يا، الف، صاد، ميم، دال».
بنابراين، بايد هر يك از اين حروف را مفصّلًا بحساب آورد؛ اينطور:
10 30 1 4 1 8 80 30 1 80 30 1 1 10
ى ا أ ل ف أ ل ف ح ا د ا ل ى‏
30 1 4 40 10 40 4 1 90 80 30 1 1
ا أ ل ف ص ا د م ى م د ا ل‏
و بنابراين، مجموعاً 619 خواهد بود؛ در حاليكه همين كلمه مباركه بحساب مجمل 169 می ‏باشد.
منبع: کتاب مهر تابان


چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 22:28 ::  نويسنده : ققنوس       
علم حرف علمي است كه مي پردازد به تفسير حروف و اسماء از طريق قواعد حروفي . تفاوت علم حروف با علم اعداد يا همان عددشناسي اين است كه علم اعداد تنها مي پردازد به تفسير و معناي اعداد از طريق اعداد و تركيبهاي عدد ; اما علم حروف مي پردازد به تفسير اسماء كلمات و حروف از طريق حروف و اعداد . علم حروف عربي را جفر ، علم حروف عبر را گماتريا و علم حروف لاتين را لگزيگرام مي نامند . مراد از مطلق كلمه ( علم الحروف) ، همان علم جفر است . جفر در لغت به معناي پوست بزغاله است و چون اوراق اوليه اين علم (بر اساس نقلي از مسلمانان) بر روي پوست بزغاله نوشته و عرضه شده بود بدين نام خوانده شده است . منشأ علم حروف ; منشأ علم حروف دقيقا مشخص نيست . اما نهضتهايي همچون حروفيه با تكيه بر ارزش عددي حروف الفبا تلاشهايي براي شكستن الفاظ جامد و بي روح داشته اند تا مخاطبان خويش را به تأمل و تفكر ودار نمايند .



 

علم حروف

حروفیه معتقد بودند که « همه اشیا استوار به حروف میباشند » و « هر کس خواص حروف بداند همه اشیاء مسخر او شود » و علاوه بر این عقیده داشتند « همه ی اسرار قرآن و احکام و سر قیامت و مبدا و معاد و هر چه از ازل بوده و باشد و خواهد بودن » در پرده ی 32 حرف فارسی مستور میباشد. « تاریخ اعتقاد به خاصیت داشتن حروف در اسلام بسیار کهن است.(ابن ندیم در الفهرست [ص 429])  » در منطق فیثاغورث عدد معنا و مفهوم کلی و ماورا ء کمیت آورد، مثلا مثلث و مربع فقط کمیت نیستند و دارای شخصیت اند، اصلی هستند نه فرعی و عرضی، عدد در مکتب فیثاغورث مظهری از وحدت است که هیچگاه از مبدا خود جدا نمیشود. در مورد سابقه توجه به این مباحث در اسلام اظهار نظرهای بسیاری شده است اما یکی از آنها که از درجه اهمیت بیشتری بر خوردار است، نظر سید حسن نصر است وی میگوید : «تنظیم و تدوین علم تمثیل و رموز عددی حروف با علم عدد را که نظیر آن نزد فیثاغورثیان قدیم و پیروان مکتب کابال * در مغرب زمین نیز وجود داشته است در اسلام به علی (ع) نسبت داده اند» حروف مسروري : ب.پ.ت.ث.چ.ح.خ.ر.ز.ژ.ط.ظ.ف.ه.ي. حروف مكتوبي : ن.م.و. حروف ملفوظي : الف.جيم.دال.ذال.سين.شين.صاد.ضاد.عين.غين.قاف.كاف.گاف.لام. با توجه به جدول اهطمیه حروف بادی و ..... تعریف می شوند= - این حروف بادی هستند. ب و ی ن ص ت ض - این حروف آتشی هستند ا ه ط م ف ش ذ - این حروف خاکی هستند د ح ل ع ر خ غ - این حروف آبی هستند . ج ز ک س ق ث ظ _ حرف الف و ص دارای طبع مشخصی نیستند و حرف الف نشان سکون کامل است و ص نشان اختیار کامل . حرف ی هم از حروف نسبی است و هم طبع چهار گانه دارد . عده ای اعتقاد دارند منظور از فرشتگان با بال‌های دوگانه . سه گانه و چهار گانه که در قرآن ( سوره فاطر آیه یک ) به آن اشاره شده است . همان حروف است که هر کدام از طبع‌های آن یک بال محسوب می‌شود . موکل حروف خاکی : جبرئیل- جسمانی موکل حروف آبی : میکائیل - نفسانی موکل حروف بادی : عزرائیل - عقلانی موکل حروف آتشی : اسرافیل - عرفانی . از ميراث حروفيه = ظهور هستی با صوت است .اگر چیزی بی جان را به چیز بی جان دیگر بزنیم صوت که جوهر آن است ظهور می‌کند .این ظهور در جانداران از روی اراده و اختیار است.کمال صوت کلمه است و این نیز تنها در انسانها ظهور میکند.کلمه از حروف تشکیل شده است بنا بر این اصل صوت و کلمه حرف است. عربی ۲۸ حرف دارد که قرآن با آنها نوشته شده است و پارسی ۳۲ حرف دارد که جاودان نامه (کتاب اصلی فضل الله حروفی) با آن نوشته شده است.
کتاب بحرالغرائب . ثقه الاسلام شیخ محمد هروی _ آگاهيهاي تازه از حروفيان _ فهرست متون حروفيه عبدالباقي .


چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:, :: 22:25 ::  نويسنده : ققنوس       

جفر چيست؟

جفر چيست؟

جَفر یا علم‌ الحروف، و در کلامي دیگر به دست آوردن مجهولات (پاسخ) از روی کلمات جمله سوال بعلاوه یک سری اطلاعات در مورد زمان سوال و اسمائی از خداوند که با سوال ارتباط دارند. جفر با عددشناسی متفاوت است .


تاریخچه ؛ بر اساس برخی روایات اوراق جفر را ملک جبرئیل در غار حرا به حضور حضرت محمد (ص) آوردند که بنا به باورها، تمامی علم عالم از اول خلقت تا به آخر در آن مستودع است و چون بر روی پوست بزغاله نوشته شده بود، به این نام خوانده شده است. این اوراق طبق عقاید مسلمانان از حضرت محمد (ص) به علی (ع) رسید؛ و ایشان بنابه دلایلی دو خانه از این اوراق را با انگشت مبارکشان پاک کردند . این خانه‌ها در خصوص جواب سوال زمان ظهور قائم (ع) و روز پایان عالم بوده است. این کتاب در حال حاضر در نزد حضرت مهدی (عج) است. امامان، این علم را به بعضی از خواص خود تعلیم می‌نمودند.
از دیدگاه باورمندان به علم جفر، علوم تجربی قدرت کافی جهت اثبات بسیاری از علوم را نداشته و اساساً اسم علم بر روی این مقوله حاکی از معلومی است که در پس پرده مانده است . روش‌های علم جفر ؛ در علم جفر برای رسیدن به جواب سئوالات، از روش‌های گوناگونی استفاده شده است. این روش‌ها بسته به اهمیّت سوال متفاوت و در سطوری چند منتج به جواب می‌شود. از انواع روش‌ها، می‌توان به جفر آدم(ع)، جفر منبری و ... اشاره کرد. در علم جفر برای رسیدن به جواب از علوم ریاضی و نجوم نیز بهره می‌گیرند. نام سائل و نام پدرِ او و زمان سئوال به علاوه جمله سئوال، با روش ذکر شده در علم جفر، مبنای رسیدن به جواب است. یکی از مراحل مهم، که از آن به "سطر" نام برده می‌شود "سطر مستحصله" است که اصحاب علم جفر معتقدند با طهارت روح و... به مهم می‌توان آگاهی یافت. شیعیان علم جفر را مخصوص علی ابن ابی طالب(ع) می‌دانند. کتابی بنام جفر جامع که مشتمل بر ۲۸ جزو ۲۸ صفحه‌ای (۷۸۴ صفحه) با جدول‌هائی که ۲۸ در ۲۸ خانه هستند و با چهار حرف در خانه که با چهار الف شروع و با چهار حرف غ به پایان می‌رسد، بوسیله علی (ع) ترتیب داده شده است که در بعضی روش‌ها برای مستحصله از آن استفاده می‌شود و اعتقاد بر آن است که علوم اولین و آخرین در آن کتاب ملحوظ در ملفوظ است. اعداد معادل حروف ابجد که در جفر از آن استفاده می‌شود الف ب ج د ه‍ و ز ح ط ی ک ل م ن س ع ف ص ق ر ش ت ث خ ذ ض ظ غ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۲۰ ۳۰ ۴۰ ۵۰ ۶۰ ۷۰ ۸۰ ۹۰ ۱۰۰ ۲۰۰ ۳۰۰ ۴۰۰ ۵۰۰ ۶۰۰ ۷۰۰ ۸۰۰ ۹۰۰ ۱۰۰۰
منبع _ اطلاعات بازنویسی شده از کتب علوم غریبه و علوم جفر. عطاری - محمد - مجموعه علوم جفر. رحیمیان - محمد رحیم - الجفر الجامع و النور اللامع.


دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, :: 21:30 ::  نويسنده : ققنوس       

احضار مجرب افراد از راه دور

شیخنا بهائی علیه الرحمة در کتاب سرالمستتر خود آورده اند که این دستور از مجربات احضار انسان از راه دور است. این دستور در واقع یکی از ادعیه و نسخ محبت از نوع سوزاندنی و ناری می باشد.
این دستور را عصر چهارشنبه ای که ساعت و روزش سعد است از ده روز اول ماه قمری، بر روی 4 قطعه کاغذ نوشته و هر شب راس ساعتی که تغییر نکند در آتش می سوزانید.


1111 6 8 لا ا م   م لا لا م 1 9 11 11 9 لا لا   یک یک کا ا و و لا ا 4441 ا و
عله و له ح له طلسم د و د ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه ا ه
ا ع ا ع ا ع ا ع ا ع ا ع ا ع ا ع ا ع ا ع ا ع
احرقت قلب (نام طرف) زاییده (نام مادرش) علی حب (نام شما) زاییده (نام مادرتان)
العجل العجل العجل الوحا الوحا الوحا الساعة الساعة الساعة


دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, :: 21:28 ::  نويسنده : ققنوس       

خواص حروف؛ حرف الياء

در کتاب جفر جامع جوهر الاسرار الجفر الکبار علامه مرحوم محمد دهدار آمده است که؛ خواص حرف و طريق انجام آن ، به قول اكابر دين قدس الله ارواحهم بدین شرح است:


حرف الياء؛ هر كه ٢٠٦ "ي" بنويسد در هر وقتي كه باشد و با خود دارد جمله حاجت ها و كارهاي او بر آيد و هر خواص كه در جمله حرف هاست در حرف "ي" موجود است و هر كاري كه در تمام حرف ها مي آيد از حرف "ي" مي آيد و در وقت نوشتن حرف؛ اين دو اسم را بر هر كدام از حرف بخواند:

 

يا سلام يا ديان


دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, :: 21:21 ::  نويسنده : ققنوس       

در كتاب مير داماد كبير آمده كه ؛ هر گاه كسي در مشكلي فرو مانده بود و راه نجات براي خود نديد و سرگردان و نا اميد گشت ، در روز يكشنبه در ساعت شمس بر روي سه برگ درخت اين عزيمت را نوشته و در آب روان بياندازد . عزيمت فوق اين است:



بسم الله الرحمن الرحيم الله الغالب الله القاهر الله الناصر الحق به الحول و القوة ان كانت الا صحية واحدة فاذاهم خامدون يا ارحم الراحمين و صلي الله علي محمد و آله الطيبين و الطاهرين يا شكيكفي يا باسط يا هو يا الله ياالله ياالله ياالله ياالله ياالله ياالله ياالله


دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:, :: 20:58 ::  نويسنده : ققنوس       
برای اینکه بدانیم آیا زن و مردی با یکدیگر ازدواج خواهند کرد یا خیر؛ از این روش که مبتنی بر علم ابجد است؛ استفاده می کنیم. ابتدا می بایستی که نام هر دو طرف و نام مادرانشان را به ابجد صغیر محاسبه کنیم. مجموع اعداد حاصله از نام مرد و مادرش را به عدد 20 اضافه کرده و اعداد مربوط به زن را نیز به همین نحو با عدد 20 جمع می کنیم. سپس هر دو عدد حاصله را با یکدیگر جمع کرده و 30 تا 30 تا از آن کم می کنیم. این عمل را تا آنجا ادامه می دهیم که عدد باقیمانده، عددی مابین 1 تا 30 گردد. سپس به جدول زیر نگاه می کنیم. چنانچه عدد در جدول وصال باشد، آن دو بهم می رسند و اگر در جدول فراق باشد، بهم نخواهند رسید. الله اعلم بالصواب.....

 

وصال
1 2 4 6 7
10 13 14 17 21
18 29 27 25 22

فراق
3 5 8 9 11
12 15 16 19 20
23 24 26 28 30



یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, :: 17:31 ::  نويسنده : ققنوس       

 

سلام یعنی ذات خداوند تبارک و تعالی از هر عيب و نقص مصون بوده و صفاتش از هر آفتي كه به خلق منسوب گشته، سالم است.

السلام؛ صيغه مبالغه اي است كه بوسیله آن، خداوند متعال از هر عيب و نقص مبري شده است. این کلمه دارای چهار وجه است و وجه اول از خاطرتان گذشت. وجه دوم معني سلامتي است "لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِندَ رَبِّهِمْ"؛ يعني بهشت.

وجه سوم عرض تسليم است؛ به عنوان درود "وسلمت عليه تسليما" و نيز وجه چهارم عبارت است از "شجر عظام واحدتها السلام" به معناي دوستي و محبت.



 

حضرت امام رضا علیه السلام فرموده اند: هر كس 131 بار به نيت شفا بر بيمار بخواند، بيمار از رنج بيماري خلاصي يابد.

اين اسم جمالي است، عددش 131 و حروفش 4 است و براي سلامتي از شيطان و خناس 40 بار بايد بعد از هر نماز گفته شود و اگر 111 بار بربيمار خوانده شود، ان شآء الله  كه شفا می یابد.

اگر 318 بار بر نوشیدنی خوانده و به دشمن بدهید، دشمن مهربان شده و همراه داشتن وفق مربع آن موجب ايمني از امراض است.

اگر گروهی در يك جلسه، صد و بيست و پنج هزار مرتبه در مسجد يا مكاني پاك به نیت شفاي مريض لاعلاج بخوانند، بسيار مجرب و مفيد است.

براي مصونيت از شر حشرات و صدمه جانوران 15 مرتبه با حضور دل خوانده و بر انگشت سبابه "شهادت" دمیده و به صورت حصار در گرداگرد خود بگردانند تا در امن و امان قرار گيرند.

 

 

س

ل

ا

م

ا

م

س

ل

م

ا

ل

س

ل

س

م

ا



برکت منزل

ابن سینا در نسخه ای خطی دستوری را جهت رسیدن خیر و برکت و افزایش روزی و خرجی منزل نقل کرده و آن را مجرب می داند.
او گفته اگر کسی این چهار اسم را که در ادامه مطلب آمده بر چهار قطعه کاغذ نوشته و در چهار گوشه منزل دفن نماید؛ آن خانه و اهالی آن دچار بی خرجی نمی شوند.


شمال جنوب شرق غرب
عبدالرضا عبدالجلیل عبدالرحیم عبدالکریم


 


جمعه 7 بهمن 1390برچسب:, :: 12:8 ::  نويسنده : ققنوس       

 

دستورالعمل؛ علامه آية الله حسن زاده آملى
بسم الله خير الاسماء
در حيرتم كه چه نويسم ؟! روى سخنم با كيست؟ با خفته است يا با بيدار؟ اگر با خفته است، خفته را خفته كى كند بيدار؟ و اگر با بيدار است، بيدار در كار خود است. وانگهى نويسنده چه نويسد كه خود نامه سياه و از دست خويش، در فرياد است .
پيرى و جوانى چو شب و روز بر آمد
ما شب شد و روز آمد و بيدار نگشتيم
بد نوع پشم ها كه رشتيم و بد جنس تخم ها كه كشتيم
خرما نتوان خورد از اين خار كه كشتيم
ديبا نتوان بافت از اين پشم كه رشتيم
چون از كشتزارها خود، بى خبرم آسوده مى چرم، آه اگر از پس امروز بود فردايى! وليكن به قول شيخ اجل سعدى:
گاه باشد كه كودك نادان*به غلط بر هدف زند تيرى
كلمه اى چند تقرير شود، و نكاتى اندك تحرير گردد، شايد كه دلپذير افتد.
مگر صاحبدلى روزى به رحمت*كند در حق درويشان دعايى


معرفت نفس، طريق معرفت رب است، كه از سيد انبيا و هم از سيد اوصيا صلوات الله عليهما ماثور است: من عرف نفسه فقد عرف ربه، هر كس در خويشتن بينديشد و در خلقت خود تفكر و تامل كند، در يابد كه: اين شخص محير العقول، واجب بالغير است، بلكه خود و جميع سلسله موجودات را محتاج به حقيقتى بيند كه طرف و سر سلسله همه است و جز او ته همه ربط محض به اويند و چون معلول، هر چه دارد، پرتوى از علت است، تمام اشيا را مرايى جمال حق بيند. و چون معلول به علتش قائم است علت با معلول معيت دارد نه معيت مادى و اقتران صورى، بلكه معيت قيومى كه اضافه اشراقى علت به ما سواهاست. و چون در سلسله موجودات، اول علت است و با همه و در همه اول اوست، پس اول، علت ديده مى شود، سپس معلول.
دلى كز معرفت نور و ضيا ديد*به هر چيزى كه ديد اول خدا ديد
اين بنده در ابياتى گفته است:
من به يارم شناختم يارم*تو به نقش و نگار، يعنى چه؟
عقل خبير اين لطيفه را از كريمه و هو معكم اينما كنتم در مى يابد، و از گفتار حق سبحانه به كليمش كه انا بدك اللازم يا موسى مى خواند و به سر و رمز اشارت ارسطو كه ان الاشياء كلها حاضرات عند المبدا الاول على الضروره و البت پى مى برد. تا درجه فدرجه به جايى مى رسد كه مى بيند حقيقت امر، فوق تعبير بهعلت و معلو است. و چون وجود در هر جام قدم نهاد، خير محض و قدومش، خير مقدم است، و همه خيرات از يك حقيقت فائض شده اند كه ان من شى الا عندنا خزائنه، پس كل الكمالو كمال الكل، مبدا واجب الوجود است، و عقل بالفطره عاشق آن كمال مطلق است كه العقل ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان و جنت اهل كمال، همان كمال است كه جنت لقاست. در ابياتى گفته ام:
چرا زهد اندر هواى بهشت است*چرا بى خبر از بهشت آفرين است
بلكه ماسواه، شتابان به سوى او رهسپارند. در غزلى گفته ام:
معشوق حسن مطلق اگر نيست ماسواه*يكسر به سوى كعبه عشقش روانه چيست
و متاله سبزوارى چه نيكو فرموده است:
و كل ما هناك حى ناطق*و لجمال الله دوما عاشق
حالا كه عقل به فطر، طالب آن مقام است، ناچار از موانع بايد بر حذر باشد، و اگر رهزنى سد راه شد، لابد بايد با او بجنگد تا به مقصود رسد، بلكه بى رهزن نخواهد بود و نتوان بود.
در اين مشهد كه آثار تجلى است*سخن دارم ولى ناگفتن اولى است
و آن رهزن جز ما، ديگرى نيست.
تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز
خوشا كسى كه در اين راه بى حجاب رود. در ترجيح بندى گفته ام:
زنگ دل را زداى تا يارت*بدهد در حريم خود بارت
به خداى عليم بى همتا*حاجبى نيست غير زنگارت
خواهش گونه گون نفسانى*كرد در دام خود گرفتارت
شد خدا بينيت ز خود بينى*رفت دينداريت به دينارت
واى بر تو اگر كه مى خواهى*گرم دارى به خويش بازارت
سر تسليم بايدت بودن*گر بزارت كشند بردارت
اندرين يك دو روزه دنيا*نرسانى به خلق آزارت
تو بهشت و جهنم خويشى*تا چه خواهد كه بود اسرارت
گرچه بسيار تو بود اندك*ز اندكت مى دهند بسيارت
اى بنده خداى! به خود آى و در حضور و مراقبت مى كوش كه:
در خلوتى ز پيرم كافزوده باد نورش*خوش نكته اى شنيدم در وجد و در سرورش
گفتا حضور دلبر مفتاح مشكلاتست*خرم دلى كه باشد پيوسته در حضورش
ندانم كدام ذره بى مقدار در خواب غفلت است تا بنى آدم غافل باشد، اگر چه هيچ ذره اى بى مقدار نيست كه:
دل هر ذره را كه بشكافى*آفتابش در ميان بينى
يا ايها الانسان ما غرك بربك الكريك الذى خلقك فسويك فعدلك فى اى صوره ما شاء ركبك
قرآن كريم، صورت حقيقيه انسان كامل است و صراط مستقيم كه يهدى الى الرشد، يهدى للتى هى اقوم
ره رها كرده اى. از آنى گم*عز ندانسته اى، از آنى خوار
چز بدست و دل محمد نيست*حل و عقد خزينه اسرار
بيدار باش و از تن اسايى بر كنار باش كه:
ناز پرورده تنعم نبرد راه به دوست*عاشقى شيوه رندان بلاكش باشد
كام حيوانى را به بى زبان ها گذار، تو كه مشمول الرحمن علم القرآن خلق الانسان عمله البيان هستى، اهل بيان باش، خاموش باش تا گويا شوى. چشم ببند تا بينا شوى. رسول الله (ص) فرمود: غضوا ابصاركم ترون. العجائب.
آب كم جوى، تشنگى آور بدست*تا بجوشد آبت از بالا و پست
به خويشتن خطاب مى كنم: اى همبازى اطفال! اى سرگرم به قيل و قال! اى اسير اصطبل و علف! اى دور از سعادت و شرف! اى محبوس در لظاى (آتش) هوى! اى محروم از جنت لقاء! عمر به بى حاصلى و بوالهوسى گذشت، چه شود كه به خود آيى و ببينى چه كسى! بل تو ثرون الحيوه الدنيا و الاخره خير و ابقى، كلا بل تحبون العاجله و تذرون الاخره ندانم چه كسى در خانه دوست رفت و نا اميد و برگشت؟!
يك صبح به اخلاص بيا بر در ما*گر كام تو بر نيامد آن گه گله كن
چه كسى سوز دلش به التهاب آمد و برد، اليقين عشق التهابش را فرو ننشاند؟
اى كه عاشق نئى، حرامت باد*زندگانى كه مى دهى بر باد
در به روى هم باز است، دربان ندارد، تعيين وقت لازم نيست، هيچ عنوان و رسم نمى خواهد، جز اين كه:
در كوى ما شكسته دلى مى خرند و بس*بازار خود فروشى از آن سوى ديگر است
كمال اصفحانى چه خوش گفته است:
بر ضيافتخانه فيض نوالت منع نيست*در گشاده است و صلا در داده ، خوان انداخته
رهرو، چه زن باشد و چه مرد، چه آسيه و مريم، چه جنيد و ابراهيم ادهم. به قول عمان سامانى:
همتى بايد قدم در راه زن*صاحب آن خواه مرد و خواه زن
غيرتى بايد به مقصد ره نورد*خانه پرد از جهان چه زن چه مرد
شرط راه آمدن نمودن قطع راه*بر سر رهرو، چه معجر، چه كلاه
سخنى چند در آداب سائر الى الله بياوريم - كه پا در كفش بزرگان كنيم و تشبه به آنان كه من تشبه بقوم فهو منهم - آرزو بر جوانان عيب نيست!
1 - قرآن كه صورت كتيبه انسان كامل - اعنى (مقصودم) حقيقت محمديه - است، به اندازه اى كه از آن بهره برده اى، به حقيقت خاتم (ص) تقرب يافته اى، اقرا و ارقه (بخوان و بالا رو).
رسول الله (ص) فرمود: ان هذا القرآن مادبه، فتعلموا مادبته ما التطعتم و ان اصفرا البيوت لجوف. اصفر من كتاب الله تعالى. پس اى اخوان صفا و خلان وفا! به مادبه اى اييد كه فيها ما تشتهى الانفس و تلذ الاعين.
2 - اى عبادالرحمن ! تا سوره فرقان از عباد الرحمن الذين يمشون على الارض تا آخر سوره، هر يك دستور العملى كاملى است.
3 - در باب سيزدهم و باب بيستم ارشاد القلوب ديلمى آمده است كه: قال النبى (ص): يقول الله تعالى: من احدث و لم يتوضا فقد جفانى، و من احدث و توضا و لم نصل ركعتين فقد جفانى، و من صلى ركعتين و لم يدعنى فقد جفانى، و من احدث و توضا و صلى ركعتين و دعانى فلم اجبه فى ما يسال من امر دينه و دنياه، فقد جفوته و لست برب جاف.
حالا كه در اين عمل سهل رخيص چنين نتيجه عظيم و نفيس است، خوشا حال آن كه از علو همت خود بعد از دادى اين دستور از حق تعالى مطلبى بخواهد كه آن را زوال و نفاد نباشد، اعنى حلوت ذكر و لذت لقا وشرف حضور بخواهد، و زبان حالش اين باشد كه:
ما از تو نداريم به غير از تو تمنا*حلوا به كسى ده كه محبت نچشيده است
4 - و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين فضول طعام، مميت (ميرانده) قلب است و مفضى (كشاننده) به سركشى نفس ‍ و طغيان اوست، و از جل خصال مؤ من، جوع (گرسنگى) است.
نه چندان بخور كز دهانت بر آيد*نه چندان كه از ضعف جانت بر آيد
5 - همان طور كه فضول طعام، مميت قلب است، فضول كلام نيز از قلب قاسى بر خيزد. از رسول الله (ص) روايت است: لا تكثروا الكلام بغير ذكر الله، فان كثره الكلام بغير ذكر الله، قسو القلب، ان ابعد الناس من الله القلب القاسى.
6 - محاسبت نفس، كه امام كاظم (ع) فرمود: ليس منامن لم يحاسب نفسه فى كل يوم، فان عمل حسنا، استزادالله و ان عمل سيئا، استغفرالله تعالى منه و تاب اليه.
7 - مراقبت و اين مطلب عمده است. قال الله تعالى: و كان الله على كل شى رقيبا. و قال النبى (ص) لبعض اصحابه: عبدالله كانك تراه، فان لم تكن تراه، فهو يراك.
8 - الادب مع الله تعالى فى كل حال در باب چهل و نهم كتاب ارشاد القلوب ديملى آمده است: روى ان النبى (ص) خرج الى غنم له و راعيها عريان يفلى ثيابه، فلما راه مقبلا لبسها، فقال النبى (ص): امض فلا حاجه لنا فى رعايتك. فقال و لم ذلك؟! فقال: انا اهل بيت لا نستخدم من لا يتادب مع الله و لا يستحيى منه فى خلوته.
9-العزله. سلامت در عزلت است. با خلق باش و نباش.
هرگز ميان حاضر و غائب شنيده اى*من در ميان جمع ودلم جاى ديگر است
10 - التههجد، و من الليل فتهجد به نافله لك عسى ان يبعك ربك مقاما محمودا و قل رب ادخلنى مدخل صدق و اخرجنى مخرج صدق و اجعل لى من لدنك سلطانا نصيرا.
11 - التكفكر، قال الله تعالى: الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم و يتفكرون فى خلق السموات و الارض، ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار.
12 - ذكر الله تعالى فى كل حال قلبا و لسانا. قوله سبحانه: و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفه و دون الجهر من القول بالغدو و الاصلا و لا تكن من الغافلين ان الذين عند ربك لا يستكبرون عن عبادته و يسبحونه و له يسجدون.
13 - رياضت در طريق علم و عمل بر نهجى (شيوه اى) كه در شريعت محمديه (ص) مقرر است و بس، كه علم و عمل براى طيران به اوج كمال و عروج به معارج به منزلت دو بالند.
14 - اقتصاد يعنى ميانه روى در مطلق امور حتى در عبادت.
15 - مطلب در دو كلمه است: تعظيم امر خالق، و شفقت با خلق.
فرزانه آن كه خواهد تعظيم امر خالق
ديگر كه باز دارد از خلق شر و شورش
گفتار بسيار است ولى، دو صد گفته چون نيم كردار نيست، تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد.
و السلام على من اتبع الهدى
قم، حسن زاده آملى
21/3/1349ه.ش


پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 1:32 ::  نويسنده : ققنوس       

ايام هفته

 روز شنبه:
کوکب او زحل است و در آن روز باید تعویذاب و دعاهای بغض و جدایی و آوارگی نوشت وملک سفلی او میمون نوخ میباشد و حاکم بر ملک علوی او کفیاییل می باشد و متعلق به برج دلو میباشد و معدن او سرب می باشد و بخور او شمع سفید و لادن میباشد
 روز یکشنبه:
کوکب او شمس است و در آن روز باید تعویذات و دعاهای کار گشایی و رزق و روزی رونق بازار فتح وپیروزی بخت گشایی محبت غلبه بر دشمن طلسم دفع دشمن نوشت و ملک سفلی او ابو عبد الله سعید المذهب می باشد و حاکم بر ملک علوی روفیاییل می باشد و متعلق به برج اسد می باشد و معدن او طلا میباشد و بخور او سندروس می باشد.


 روز دوشنبه:
کوکب او قمر است ودر آن روز باید تعویذات و دعاهای باطل سحر و رزق و روزی نوشت و ملک سفلی او ابی الحارث می باشد و حاکم بر ملک علوی او جبرائیل می باشد و به برج سرطان متعلق می باشد و معدن او نقره می باشد و بخور او لبان نر میباشد.
 روز سه شنبه:
کوکب او مریخ است و در آن روز تعویذات و دعاهای شفای مریض باید نوشت و یا بغض وآوارگی دشمن نوشت و ملک سفلی او ابی محرز احمر می باشد و حاکم بر ملوک علوی سمساییل می باشد و متعلق به برج عقرب می باشد و معدن او آهن است وبخور او صندل سرخ است.
روز چهار شنبه:
کوکب او عطارد است و در آن روز تعویذات و دعاهای زبان بندی باید نوشت و ملک سفلی او یرقان و یکنی بابی العجائب می باشد و حاکم بر ملوک علوی میکاییل می باشد و متعلق به برج جوزا میباشد و معدن او جیوه است و بخور او مقبل ارزق و عنبر می باشد.
روز پنجشنبه:
کوکب او مشتری است و در آن روز تعویذات و دعاهای محبت رزق و روزی و کار گشایی و بخت گشایی و زبان بندی انجام دادو ملک سفلی او شهمورش و هو قاضی الجن می باشد و حاکم بر ملوک علوی او صر فیاییل می باشد و متعلق به برج قوس می باشد و معدن او قلع می باشد و بخور او عود وکافور می باشد.
روز جمعه:
کوکب او زهره است و درآن روز بايد تعویذات و دعاهای کار گشایی رزق و روزی محبت و باطل سحر انجام داد و ملک سفلی او ابیض می باشد و کنیه ابو الحسن زوبعه می باشد و حاکم بر ملک علوی او عنیاییل می باشد و متعلق به برج ثور می شود و معدن او مس است و بخور او مستکی می باشد.
 


پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 1:28 ::  نويسنده : ققنوس       

آيات تحبيب

حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم فرموده اند كه :
كسي كه اين آيات را بنويسد و با خود داشته باشد در نظر همه مردم شيرين شود و اگر بر شيريني بخواند و به حلال خود بخوراند الفت و مهرباني بينشان پيدا شود و به مطلوب رسند و هر كه بعد از نماز صبح به نيت كسي بخواند آن بيقرار و آرام گردد.



بقره 156
آل عمران 14
آل عمران 31
آل عمران 148
آل عمران 188
مائده 54
يوسف 40
طه 39 و 40
ص 32 و 33
صف 13
يا منان يا هنان يا ديان يا ارحم الراحمين
موقع نوشتن بايد بصورت مداوم، این دو نام مبارک را بر زبان آورید: يا عظيم يا عجيب


پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:, :: 1:2 ::  نويسنده : ققنوس       

چندين دعاى مهم از پيامبران

دعاى حضرت آدم عليه السلام براى مبارزه با نفس

از امام جعفر صادق عليه السلام روايت شده كه حضرت آدم به خدا از نفس شكايت كرد وحى آمد بگو:

لا حول و لا قوه الا باللّه (و به روايتى اين دعا را) يا رباه يا رباه لا يرد عضبك لاا حلمك و لا ينجى من عقوبتك الا التضرع اليك حاجتى التى ان اعطيتنيها لم يضرنى ما حرمتنى و ان حرمتنيها لم ينفعنى ما اعطيتنى اللهم انى اسئلك الفوز بالجنه و اعوذبك من النار يا ذا العرش الشامخ المنيف يا ذالجلال و الاكرام الباذخ العظيم يا ذالملك الفاخر القديم يا اله العالمين يا صريخ المستصرخين و يا منزولا به كل حاجه انكنت قد رضيت فازدد عنى رضا منك و قربنى منك زلفى و الا تكن رضيت عنى فبحق محمد و اله و بفضلك عليهم لما رضيت عنى انك انت التواب الرحيم .



دعاى حضرت يعقوب عليه السلام براى رفع غم

اين دعا براى رفع غم و تعجيل فرج و آمدن غايب يا آمدن مسافر اثر عجيبى دارد و حضرت يعقوب عليه السلام بعد از خواندن اين دعا بوى پيراهن يوسف به مشامش رسيد.

يا حسن الصحبه يا كريم المعرفه يا خير اله ائتنى بروح منك و فرج من عبدك يا من لا يعلم كيف هو الا هو يا من سد الهواء بالسماء و كبس الارض على الماء و اختار لنفسه احسن الاسماء ائتنى بروح منك و فرج من عندك .

 

دعاى حضرت خضر عليه السلام به جهت دفع از سوختن و غرق شدن

هر روز بخوانيد:

يا شامخا فى علوه يا قريبا فى دنوه يا مدانيا فى بعده يا روفا فى رحمته يا مخرج النبات يا دائم الثبات يا محيى الاموات يا ظهر اللاجئين يا جار المستجيرين يا اسمع السامعين يا ابصر الناظرين يا صريخ المتصرخين يا عماد من لا عماد من له يا سند من لا سند له يا ذخر من لا ذخر له و يا حرز من لا حرز له يا كنز الضعفاء يا عظيم الرجاء يا منقذ الغرقى يا منجى الهلكى يا محيى الموتى يا امان الخائفين يا اله العالمين يا صانع كل مصنوع يا جابر كل كسير يا صاحب كل غريب يا مونس ‍ كل وحيد يا قريبا غير بعيد يا شاهدا غير غايب يا غالبا غير مغلوب يا حى حين لا حى يا حى محيى الموتى يا حى لا اله الا اللّه .

 

دعاى عظيمى از حضرت داوود عليه السلام

چون داوود بر وصف تحميد اين دعا را خواند از حضرت عزت وحى آمد كه ملائكه كرام الكاتبين را از بسيارى نوشتن ثواب اين دعا به زحمت انداختى :

اللهم لك الحمد دائما مع دوامك و لك الحمد باقيا مع بقائك و لك الحمد خالدا مع خلودك و لك الحمد كما ينبغى لكرم وجهك و عز جلالك يا ذالجلال و الاكرام برحمتك يا ارحم الراحمين .

 

دعاى بزرگى كه حضرت عيسى عليه السلام به بركت آن به آسمان رفت

از امام صادق عليه السلام روايت شده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله فرمود: يهود جمع شدند عيسى عليه السلام را بكشند جبرئيل او را به بال خود پوشانيد چون عيسى به بالا نظر كرد اين دعا را در درون بال جبرئيل نوشته ديد. پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله فرمود: به خدايى كه جانم در دست اوست هر مومنى كه با اخلاص اين دعا را بخواند عرش مجيد و هفت آسمان و زمين تمام به حركت آيد و خداى متعال به فرشتگان گويد: شما گواه باشيد كه من دعاى او را استجاب كردم و آنچه او در دنيا و آخرت خواست به او بخشيدم .

اللهم انى ادعوك باسمك الواحد الاعز و ادعوك اللهم باسمك الصمد و ادعوك اللهم باسمك الكبير العظيم الوتر و ادعوك باسمك الكبير المتعال الذى ثبت اركانك كلها ان تكشف عنى ما اصبحت و امسيت فيه .

 

دعاى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله در جنگ خيبر

اين دعا را جبرئيل در جنگ خيبر آورد:

اللهم انى اسئلك تعجيل عافيتك و صبرا على بليتك و خروجا من الدنيا الى رحمتك .



چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 23:48 ::  نويسنده : ققنوس       

چرا ما دعا می کنیم و خدا مستجاب نمی فرماید؟

از آقا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سؤال کردند که چرا ما دعا می کنیم و خدا مستجاب نمی فرماید؟
فرمودند: دلهای شما به هشت صفت خیانت کرده است.

(۱) اینکه خدا را شناخته و لیکن حق او را اداء نمی کنید آنگونه که واجب نموده است.پس شناسائی شما سودی ندارد.

(۲) اینکه ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) آورده اید و لیکن بر خلاف سنت او عمل می کنید.

(۳) اینکه کتاب خدا را می خوانید و لیکن به آن عمل نمی کنید و میگوئید شنیدیم و اطاعت میکنیم ولی مخالفت می کنید.



(۴) اینکه گفتید از آتش می ترسیم ولیکن در تمام اوقات با گناه کردن اقدام به آتش رفتن می کنید.پس ترس شما کجا ست؟

(۵) اینکه شما گفتید مایل به بهشت رفتن هستیم و حال اینکه هر لحظه کارهائی انجام می دهید که شما را از بهشت دور می کند.پس میل شما چه شد؟

(۶) اینکه نعمت های خدا را می خورید و مصرف می کنید ولیکن شکر خدا را بر آن نعمت ها نمی گذارید.

(۷) اینکه خدا شما را امر کرده که دشمن شیطان باشید و فرمود شیطان دشمن آشکار شما است.پس شما نیز با او دشمن باشید ولیکن شما با او اظهار دشمنی می کنید بدون اینکه به او پشت کنید و دنبالش می روید، بدون اینکه از فرمانش سرپیچی کنید.

(۸) اینکه عیوب مردم را جلوچشم خود قرار داده و عیوب خود را پشت سر انداخته اید، کسانی را ملامت می کنید که شما خودتان سزاوارترید به ملامت و سرزنش نسبت به آنان .

پس چگونه بااین حالات دعای شمامستجاب شود حال اینکه شما درهای دعا را برروی خود بسته اید.پس بترسید از خدا و اعمال خود را اصلاح کنید و دلهای خود را خالص وپاک گردانید و امربمعروف و نهی از منکر نمائید تا خداوند دعاهای شما را مستجاب کند. (۱)

(۱) سفینة البحار ، ج ۱ ، دعا 



 
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علوم غریبه و آدرس ghoghnous.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 54974
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1